torsdag den 16. september 2010

هزاره ها وارثین اصلی امپراطوری ایلخانی می باشند

هزاره ها وارثین اصلی امپراطوری ایلخانی می باشند ولی متاسفانه هرگز این موضوع حیاتی در تاریخ هزاره ها مورد توجه قرار نگرفته است. البته درست نیست که همیشه انگشت اتهام را به دیگران دراز کنیم ولی این موضوع در خور توجه است که به صورت مرموزانه و خائنانه تاریخ نویسان مزدور و درباری و روشنفکر نماهای بی مایه و جعلکار در افغانستان به این حقیقت محض نپرداخته اند. روی انتقاد من متوجه آنها نیست چون آنها هرگز برنمی تابند که اقرار کنند هزاره وارث امپراطوری با عظمت ایلخانیان است بلکه باید از روشنفکران و تاریخ دانان پر مدعای هزاره گله کرد که چرا به این مهم توجه نکرده اند و نهایت دانش و فهم آنها در تاریخ تنها به یادآوری نام چند طائفه هزاره محدود می ماند و بس.


لذا لازم است تا نسل جوان برای مطالعه تاریخ پر بار تورکان هزاره روش کلاسیک و انفعالی تاریخنویسی را در جامعه کنار گذاشته و با فهم و درک ژرف از جامعه بتوانند از متون تاریخ حقیقت و روشنی را گرفته و به نسل جوان کنونی و نسل های آینده روحیه دهند و بفهمانند تورکان هزاره تاریخ پر بار و پر عزت داشتند و همچنان وارث اصلی امپراطوری ایلخانان قطعاً تورکان هزاره اند.
اهل خبره و روشنفکران باید به این مطلب حیاتی در تاریخ تورکان هزاره پرداخته و با ایجاد نهاد های تحقیقاتی در عرصه تاریخ به صورت موشکافانه به نقش امپراطوری ایلخانان در تاریخ تورکان هزاره بپردازند.
حالا به صورت خلص در مورد این امپراطوری با عظمت ایلخانی که اساس و بنیاد اجتماعی تورکان هزاره را در گذشته، حال و آینده از لحاظ مذهبی، فرهنگی و زبانی ایجاد نموده است می پردازیم.
پس از مرگ چنگيزخان سرزمين هايي که به تصرّف وي درآمده بود بين بستگانش تقسيم شد. پهنۀ ‌ايران و خراسان ‌به هُلاکوخان رسيد و او سلسله پادشاهي ايلخانان مغول را تشکيل داد که سالها ادامه داشت.
هُلاکوخان در آغاز درصدد برانداختن اسماعيليان برآمد که بيشترين مزاحمت را براي وي فراهم آورده بودند. به اين منظور اميران را فراخواند و ايشان نيز همکاري با او را پذيرفتند. در بهار همان سال هُلاکو از جيحون گذشت و در ناحيه سمرقند با اميرارغون
فرمانرواي‌ خراسان روبه رو شد. امير ارغون عطاملک جُويني دبير خود را به خدمت هُلاکو سپرد



در توس، ناصرالدين محتشم، رئيس اسماعيليان قُهستان، که مردي فاضل و دانش‌پرور، بود با هدايا نزد هُلاکو آمد و اظهار اطاعت کرد. هُلاکو او را گرامي داشت و حکومت شهر تون (فردوس) را به او سپرد. سپس يکي از سرداران خود را مأمور از بين بردن قلعه هاي اسماعيليان در نواحي مختلف قُهستان کرد.
پس ‌از تسليم رکن الدين خورشاه، آخرين رئيس اسماعيليه، هُلاکو فرمان داد قلعه‌هاي اسماعيليان در جبال را که تعدادشان به صد مي رسيد ويران کنند. دراين واقعه عطاملک جُويني از خان مغول اجازه گرفت کتاب هاي نفيس کتاب‌خانه بزرگ قلعه اَلَموت را جدا کند.
پس از برافتادن اسماعيليه، هُلاکوخان رهسپار بغداد شد. سپاهيان او سي و هفتمين خليفه عباسي که مردي ضعيف و بي اراده بود واطرفياني فاسد و ناشايست داشت به يک حمله از هم متلاشي شدند و بغداد به تصرّف درآمد. به دستور هُلاکو خليفه و پسران او ‌را کُشتند. کشتن خليفه فاسد عباسی و برانداختن خلافت او بيش از همه بر اثر توصيه‌هاي خواجه نصيرالدين طوسي وزير هُلاکوخان و مؤيدالدين محمدبن عَلقَمي وزير خليفه بغداد صورت گرفت که هردو از شيعيان بودند و از خلافت بني عبّاس نفرت داشتند.
جدايي کامل دولت ايلخانان از خان هاي مغول در زمان غازان خان در اواخر قرن هفتم هجري/سيزدهم ميلادي، صورت گرفت. جانشينان هُلاکوخان به سرعت آداب، زبان و دین منطقه را گرفتند و درصدد جبران خرابي ها و ويراني ها برآمدند.البتّه دراين کار وزيران و مشاوران خبره نیز سهم مهمّي داشتند زيرا ایلخانان دانشمندان و بزرگان را مورد عنایت خاص قرار می دادند. نوشته اند که هُلاکوخان همیشه با دانشمندان و فضلا در تمام امور امپراطوری مشوره می کرد.. وزيران ايلخانی همگي مردمي آگاه و کاردان بودند تا آن‌جا که به تدريج ایلخانان نه تنها مسلمان و شيعه شدند که در نشر دین مبین اسلام و گسترش فرهنگ سرآمد روزگار گشتند و با بزرگ داشت شاعران و نويسندگان و عارفان زمانه براي خود محبوبيتي به دست آوردند و مذهب اثنا عشری را در خراسان و ایران نهادینه کردند. با وجودی که صفویان و تورکان قزلباش را عامل نهادینه شدن تشیع در خراسان و ایران می دانند ولی باید این را پذیرفت که شاه اسماعیل صفوی و قزلباشان اش فقط ادامه دهندگان راه ایلخانان بوده اند و حقاً که از آبشخور و بسترهایی که ایلخانان در جامعه از خود به ارث گذاشته بودند نهایت استفاده را نمودند. در عین حال نمی توان از نفوذ فرهنگی که ایلخانان در عرصه جامعه و تاریخ غنی تورک به جا گذاشتند و دیگر خاندان ها و سلسله های تورکی بعداً آنرا به ارث بردند چشم پوشی نمود.اتحاد تورکان هزاره و تورکان قزلباش در پهنه تاریخ را نیز باید بر مبنای اساسات جهان بینی ایلخانی جستجو کرد.
شخصيت هاي بزرگ و برجسته اي در عالم انديشه و ادب دراين روزگار پديدار شدند و مردم ستم ديده را تسلّي بخشيدند. مولانا جلال الدين محمّد و سعدي شيرازي، دو ستاره درخشان ادب فارسي با انديشه هاي والا و سروده هاي جاوداني خود بر دردهاي بي پايان مردم آن روزگار مرهم نهادند. دانشمندان و بزرگاني نيزچون قطب الدين محمود شيرازي و خواجه نصيرالدين طوسي در فلسفه و نجوم و اخلاق و جامعه شناسي آثاري ارزنده پديد آوردند. ايلخانان مغول پس از چندي چنان درجامعه خراسان حل شدند که ارزش‌هاي قومي و آرمان‌هاي جامعه را از آن خود کردند که ديگر عنصري کاملاً محلی بودند



غازان خان سرداري دو جنگ بزرگ را به عهده گرفت و تا شام، روم و مصر پيش روي کرد. مرگ او را در سال 703 ه/1303م درحالي که تنها سي و سه سال داشت دانسته اند. غازان خان زبان مغولي، فارسي و ترکی نیکو میدانست و به علوم طبيعي و طبی و کيمياگري بسيار علاقه مند بود. نوشته اند که خود آزمايشگاه بزرگي داشت و درباره آثار مواد مختلف مطالعه مي‌کرد. رواج ميناکاري را که نوعي کار هنري بر روي فلز است نتيجه آزمايش هاي او دانسته اند. وي هنگام شکار علف هاي گوناگون را، به قصد يافتن گياهان دارويي که آن ها را نيک مي شناخت جمع مي کرد.
غازان خان بر پايه بررسي قوانين اقوام مختلف ياسا يا قوانين چنگيزي را اصلاح و تکميل کرد و متناسب با اوضاع زمان خود قوانيني تازه برآن افزود و مجموعه اي فراهم آورد که به ياساي غازاني شهرت يافت. دراين قوانين جديد جدول دقيق اوزان و ارزش کالا و سکّه هاي رايج، جلوگيري از رباخواري، تشکيلات منظّم راه داري، نگهباني از جاده ها، ماليات هاي منصفانه که به آباداني سرزمين ها کمک کند و بسياري قوانين دقيق و سنجيده ديگر پيش‌بيني شده بود.
غازان خان به ساختن شهرها و بناهاي با شکوه نيز عشق مي ورزيد. وي سال ها پيش از وفات ناگهاني خود دستور داد ميان تبريز و زنجان شهري به نام سلطانيه ساخته شود. گنبد عظيم و جالب توجه اين شهر که براي آرامگاه او ساخته شد از شاهکار های معماری است و هنوز باقي است و گور او را در خود دارد. شَنب غازان نام ديگري بود که به اين ناحيه داده بودند.
غازان خان در میان مردم محبوبيت زیادی داشت. نه تنها از آن جهت که مسلمان شد و به دين مردم گرويد بلکه از آن رو که مردي عادل، دانا و نيکوکار بود. غازان خان کوشيد تا، با برقراري پايه هاي درست کشورداري، خرابي ها را جبران کند و مردم ستم ديده را به بهروزي رساند.
او سلطانی نابغه بود و از بیکاری نفرت داشت و تمام رعایا را به داشتن کار مفید ترغیب می کرد و خود نیز در آبادانی نهرها و جاده ها سهم می گرفت. نهر غازانی در جنوب عراق که به خاطر آبیاری و زاراعت در عهد او ساخته شد.
امپراطوری ایلخانی را می توان یکی از ثروتمند ترین امپراطوری های تمدن انسانی که با سعی و تلاش در مدت کوتاه حاصل شد دانست که تمام آن حاصل زحمت کشی و نظم پذیری بانیان آن می باشد. تورکان هزاره نیز باید از اختلافات درونی و بی احترامی به ارزش های یکدیگر خودداری نموده و این بزرگان تاریخ را الگوی خود قرار داده و به جای بحث و جدل بی حاصل که انرژی های مادی و معنوی یک خلق را به هدر می دهد یکدیگر را چه از قشر مذهبی و غیر مذهبی در آغوش گرفته و به سوی آینده روشن که در خور این جامعه است برسانند و اتحاد با سایر تورکتباران را با حفظ احترام به همه اقوام در سر لوحه جهان بینی خود قرار دهند تا داستان گرگ و میش دیگر تکرار نشود.